هنر و سرگرمیادبیات

"مرد راز" پلاتونوف: خلاصه ای از داستان

آندری پلاتونوف - یک نویسنده است که در ادبیات داخلی کلمه استاد شناخته شده است. در این مقاله، ما شما را در مورد کار به "راز مرد" پلاتونوف. خلاصه داستان شما معرفی به این داستان. او نور در سال 1928 بود. داستان به عنوان یک نشریه جداگانه ( "راز مرد" پلاتونوف) منتشر شده است. خلاصه ای از وقایع توصیف شده در زیر کالا.

خلاصه: آغاز رویداد

فوما Puhov، قهرمان داستان، شد با حساسیت استعداد است. برای مثال، او سوسیس پخته در تابوت همسرش را کاهش دهد، به عنوان گرسنه به دلیل میزبان عدم. Namayalis پس از دفن او PUCHOV به رختخواب قرار داده. کسی تپش بر روی درب خود را. این دفتر حمایت از رئیس خود را، که به قهرمان یک بلیط به قطار به ارمغان می آورد آهنگ برف به برف روشن. Pukhov در نشانه ایستگاه در این سفارش - سعی کنید که زمان ثابت نیست!

Pukhov پاک راه از snowdrifts

همراه با کارگران دیگر که دو لوکوموتیو کشیدن بر روی برف روب در خدمت، شخصیت آغاز می شود برای روشن شدن راه از ریش برف به قطار ارتش سرخ زره پوش و قطار می تواند منتقل می کند. با سرعت 60 مایل از این محل در جلو است. برف روب در یک snowdrifts ترمز به شدت. شکستن سر، سقوط کارگران. مرگ شکسته است مهندس دستیار. محیط کار مربوط به اسب سواری جدا قزاق، سفارش آنها را به پارو راه آهن و لکوموتیو در ایستگاه اشغال شده توسط سفید پوستان است. وارد در محل از قطار زرهی قرمز شاخه قزاقها، فرو رفته در برف، و از بین بردن رفقا.

آرامش در ایستگاه Liski

آنها در ایستگاه Liski سه روز استراحت. Pukhov بر روی دیوار از پادگان می خواند اعلام کرد که جبهه جنوبی، در بخش فنی بودن مجموعه ای از مکانیک. این ارائه می دهد Zvorychnomu، دوست من، از جنوب به رفتن، توضیح آنچه به انجام در برف از بین بردن در حال حاضر هیچ چیز: نزدیک بهار. انقلاب برگزار خواهد شد، و وجود خواهد داشت چیزی به کارگران است. Zvorychny موافق نیست، زیرا آنها نمی خواهند به ترک همسر و پسرش است.

شخصیت اصلی است که به کریمه ارسال

Pukhov یک هفته همراه با پنج کلیدسازی فرستاده شده به نووروسییسک. سه کشتی قرمز تجهیز نیروهای نظامی، متشکل از 500 نفر، در عقب ورانگل در کریمه. Pukhov به کشتی تحت نام "شان" فرستاده می شود، آن را در خدمت موتور بخار. فرود شب غیر قابل نفوذ از عبور از Kerchensky تنگه، اما کشتی به علت طوفان هر یک از دیگر از دست بدهند. خشمگین عناصر مانع در ساحل کریمه. مردم مجبور به بازگشت به شهرستان نووروسییسک.

زندگی در نووروسییسک

در اینجا می آید این خبر که ارتش سرخ در زمان سیمفروپل. Pukhov چهار ماه در شهرستان به عنوان یک چارچوب ارشد rigger مربوط به شرکت ها Azov-دریای سیاه حمل و نقل به سر برد. از عدم کار او نتواند: دستگاه بخار می آید کوچک، و شخصیت است که عمدتا در این واقعیت درگیر است که گزارش شکسته شدن مکانیزم. او اغلب در اطراف محله راه می رود، با بهره گیری از طبیعت است. شخصیت اصلی، با یادآوری همسر مرحوم، غمگین، دفن شده در زمین، گرم نفس خود، چهره اش. خیس می کند اکراه، چند قطره اشک او از Pukhov - "مرد پنهان"، پلاتونوف. خلاصه ای از داستان اجازه می دهد تا تنها یک اشاره گذشت دولت خود را از ذهن است.

Pukhov در نشست باکو با توپ

ما داستان ما ادامه خواهد داد. آندری پلاتونوف علاوه می نویسد که پس از مدتی Pukhov برگ شهرستان نووروسییسک، اما به خانه فرستاده است، و در باکو به منظور به راه رفتن در امتداد ساحل دریای خزر، و سپس در طول ولگا به کشور است. در Baku، او با یک توپ، یک ملوان، در دیدار به ایجاد شرکت حمل و نقل در دریای خزر است. این مرد به او یک ماموریت به شهرستان Tsaritsyn به منظور جذب در Baku پرولتاریا واجد شرایط است. هنگامی که وجود دارد، شخصیت را نشان می دهد برخی از مکانیک، او را در دفتر کارخانه، دستور Sharikov ملاقات کرد. این شخص آن را می خواند، و سپس، روانکاری با بزاق، میله های یک تکه کاغذ به یک حصار - جزئیات جالب، که به معرفی آندری پلاتونوف. "مرد راز" Pukhov به نظر می رسد در یک تکه کاغذ، و درایوهای ناخن را به باد پاره کاغذ. پس از آن او را به ایستگاه قطار که در آن مجموعه می رود. Pukhov مسافران که آنها قرار بود پرسید. صدای کوچک یک مرد پاسخ می دهد که آنها هم نمی دانند. "سواری، و ما با او،" - او می گوید.

زندگی در خانه

Pukhov به خانه، حل و فصل در خانه Zvorychnogo، به عنوان وزیر از کارگاه های آموزشی از سلول کار می کرد، و در اینجا در پرس هیدرولیک مشخصه. او می رود به در یک هفته زندگی می کنند به آپارتمان خود، که به نام "حق از راه" را به عنوان پیف خسته کننده است. شخصیت اصلی اغلب می رود به دیدار دوستان خود و به او می گوید Zvorychnomu داستان های مختلف در مورد دریای سیاه - به نوشیدن چای است هیچ چیز نیست. توماس، در راه خانه خود، به یاد داشته باشید که زندگی انسان است کوره فولاد سازی دهان نامیده می شود. او شکایت دارد که خانه اش مرکز را دوست ندارد، نه آتش و نه زنان. ایده بسیار جالب از قهرمان، که به ایجاد پلاتونوف ( "مرد پنهان"). تجزیه و تحلیل آنها، متاسفانه، موضوع این مقاله نیست. با این حال، تحول او به عنوان یک نتیجه تحت، ما دیدن ادامه خواهد داد.

سرمایه گذاری شکست خورده Pukhov

سفید نزدیک به شهرستان. جمع آوری شده در گروه، کار برای دفاع از. دشمن سنگین توپخانه قطار شهرستان سفید بود. توماس پیشنهاد برای سازماندهی سیستم عامل های مختلف از شن و ماسه به منظور قرار دادن آنها در قطار شیب شد. اما آنها به قطعه پرواز، بدون ایجاد هر گونه آسیب به او. کارگران با عجله به این حمله، زیر آتش مسلسل قرار می گیرند. این شهرستان را نجات داد: دو قطار زرهی ارتش سرخ در صبح به کمک کارگران آمده است.

به جای این که آیا خائن Pukhov: پس از این وقایع، سلول جدا؟ یا شاید او با این سرمایه گذاری احمقانه آمد به دلیل آن است که به سادگی مرد احمقانه؟ در آن ما تصمیم به انجام. Fomu Puhova فشارهای وارده بر کار در مغازه - غم و اندوه، و نه وزن. به یاد توپ، او نوشت که نامه.

Pukhov دوباره در Baku

پاسخ می آید در یک ماه. دوستان او را دعوت به کار در باکو در معادن نفت است. توماس می رود وجود دارد، یک ماشین در یکی از موتورهای است، به مخزن نفت از چاه های نفت پمپ می شود. با گذشت زمان، شخصیت خوب می شود. او متاسف فقط یک چیز: که سن کمی است و دیگر وجود دارد در چیزی روح او جان گذشته به عنوان قبل از آن بود.

آگاهی Fomy Puhova

هنگامی که شخصیت اصلی، زندگی که به ما می گوید یک داستان از "مرد راز" پلاتونوف رفت به ماهی از باکو. او شب را در یک دوست Sharikova که برادر از اسارت بازگشته به سر برد. ناگهان همدردی برای مردم به طور ناگهانی در روح Pukhov روشن بیدار شده است. او با لذت پیاده روی، احساس خویشاوندی به بدن شما تمام مراجع دیگر تجملات زندگی، و خشم طبیعت، جسارت، باور نکردنی، و در عمل، و در سکوت. به تدریج، شخصیت متوجه مورد دردناک و مهم: طبیعت در مردم، در یک شجاعت انقلابی منتقل جان گذشته. سرزمین خارجی روانی را برای خود محفوظ Pukhov، و او احساس می کند گرما آشنا از سرزمین مادری به عنوان اگر از همسر غیر ضروری او را به مادرش بازگشت. گرما و نور تیره و تار در سراسر جهان در اطراف آنها، به تدریج به نیروی انسانی تبدیل شده است. برای دیدار با مهندس، او می گوید: "صبح به خیر!" او پاسخ می دهد: "به خوبی انقلاب است."

بنابراین به پایان می رسد "راز مرد" پلاتونوف. خلاصه تنها به معرفی رویدادهای اصلی. پس از خواندن کار اصلی، شما را بیشتر با شخصیت اصلی آشنا هستند و شما را بهتر درک خواهید کرد که چرا پلاتونوف علیه او استفاده از تعریف غیر معمول - "مرد پنهان" قهرمانان داستان بسیار جالب است. حرف خود را شایسته توجه بیشتر.

Similar articles

 

 

 

 

Trending Now

 

 

 

 

Newest

Copyright © 2018 fa.delachieve.com. Theme powered by WordPress.